دوشنبه, 05 آذر 1403

هنوز از شب دمی باقی است، می خواند در او شبگیر

و شب تاب، از نهانجایش، به ساحل می زند سوسو.
 

به مانند چراغ من که سوسو می زند در پنجره ی من

به مانند دل من که هنوز از حوصله وز صبر من باقی است در او

به مانند خیال عشق تلخ من که می خواند 


و مانند چراغ من که سوسو می زند در پنجره ی من

نگاه چشم سوزانش ـــ امیدانگیزـــ با من

در این تاریک منزل می زند سوسو.