دوشنبه, 05 آذر 1403

وقتی که شانه هایم

در زیر بار حادثه می خواست بشکند

یک لحظه

        از خیال پریشان من گذشت:

" بر شانه های تو ..."

بر شانه های تو

می شد اگر سری بگذارم.

 

وین بغض درد را

از تنگنای سینه برآرم

                     به های های

آن جان پناه مهر

شاید که می توانست

از بار این مصیبت سنگین

آسوده ام کند.