شكستم می دهد چشم كمند بی مثال تو
اسيرم میكند گاهی نگاه بی محال تو
زمان كه چشم بردارم من از هر كس بغير تو
تحول ميشود در من ز حال خود به حال تو
اگر من سخت دل هستم نميلرزم به هر بادی
ولي مبهوت ميگردم به رسم نقش خال تو
نميبينی خطایم را نميدانی كه عيارم
نميدانم كه اين راز است يا حسن كمال تو
اگر در زندگي تو یک نظر بر من نيندازی
نميرم من كه مسؤل است جانم در قبال تو
مذمت میکنی هر دم چرا من باده مينوشم
و میدانی كه مستی ميكند پيدا خيال تو
به وقت مردنم آیا كه دست از باده بردارم
شود آن پرده بر افتد ببينم من جمال تو
مهدی برهانی
نظرات در مورد این شعر: http://shereno.com/11760/19821/457483.html