اینقدر تو بیهوده گرفتار من نباش
از من مگو همیشه طرفدار من نباش
چشمم زدند دود سپندت اثر نکرد
بگذار تمام شوم - نگهدار من نباش
حالا به جان شعر من افتاده ای که چی؟
چون بختکی نشسته در افکار من نباش
خم شد تمام شانه ام از بار زندگی
راه خودت بگیر و تو خود بار من نباش
من را به مرز سکته رساندی دگر بس است
رویی ز گل نشان نده و خار من نباش
پر کرده ای تمام زندگیم را به رنگ خود
خود را جدا کن از من و در کار من نباش !
مهدی برهانی
نظرات در مورد این شعر: http://www.shereno.com/11760/19821/194203.html
نظرات
be jaye nabash chera nanveshtin mabash?
bazi az abyat ham vaznesh eshkal dare
فید RSS نظرات این پست