دوست دارم چشمه ای از نور را باورکنم
با وضویی صورت خورشید را هم تر کنم
قبله ام رنگین کمان باشد بسوی آسمان
دامن سجاده ام را غرق نیلو فر کنم
از فراز ابر دلتنگی ببارم بر زمین
سنگ فرش کوچه ها را خیس چون مرمر کنم
در لباس ساقیان پیمانه ای گیرم بدست
از خُم انگور می در صافی ساغر کنم
هر شبی را تا سحربینی نشینم پای شمع
صد معما از دل پروانه ای از بر کنم
گر دلم یکروز از بد عهدی دنیا گرفت
یاد از زلف تو و راز شب آخر کنم
مهدی برهانی
نظرات در مورد این شعر: http://www.shereno.com/11760/13790/146810.html
نظرات
فید RSS نظرات این پست