فالی دگر به نیت تو باز میکنم کنون
با مطلعی شبیه تو آغاز میکنم کنون
در بین شعرهای کهنه اگر یک غزل نبود
من شاعرم ز نو غزلی ساز میکنم کنون
توصیف هر نگاه تو خود میشود غزل
امری بکن بنام تو لب باز میکنم کنون
صدها غزل زپشت پنجره خواندیم و بس نبود
دلها گرفته پنجره را باز میکنم کنون
دیدی شکسته بند بند تنم میله از قفس
در سایه خیال تو پرواز میکنم کنون
از ترس مرگ نیست که بانگ جرس میزند دلم
بیش از همیشه چو حس نیاز میکنم کنون
مهدی برهانی
نظرات در مورد این شعر: http://www.shereno.com/11760/13790/158647.html