راه گذر از زمانه را میدانم
این طُرفه جاودانه را میدانم
از چهره یک دختر نا بالغ شهر
افسانه عاشقانه را میدانم
از روزنه زندگی طفل صغیر
پیری که رسیده خانه را میدانم
در بُعد زمان همچو نسیمی گذزیم
کوتاهی این زمانه را میدانم
در بُعد مکان چو نقطه پرگاریم
این حکمت عالمانه را میدانم
عالم همه بر محور او میچرخند
این گردش عارفانه را میدانم
انگیزه زیرکانه از مزرعه چیست
سیلی به جدال دانه را میدانم
گر چاره این درد گران میخواهی
من پاسخ این گمانه را میدانم
یک دست پی باده و دستی پی یار
این مستی جاودانه را میدانم
می نوش و بپا خیز و به جانان پیوند
خوش باش که من بهانه را میدانم.
مهدی برهانی
نظرات در مورد این شعر: http://www.shereno.com/11760/13790/170916.html
نظرات
فید RSS نظرات این پست