جمعه, 02 آذر 1403

هر روز نشسته ام به انتظار و زمان نیز بگذرد
یکباره پنهان شدی زمیان نیز بگذرد


من از میان همه دنیا تو را گزیده ام
تو هستی و منتظرانت زجهان نیز بگذرد


پنهان و آشکار من همه روز و شب تویی
این روزهای آشکار و نهان نیز بگذرد

من عاشق دلباخته توام رقیب کجاست
این فرصتی که رسیده به ناکسان نیز بگذرد


ای پادشاه خوش اقبال ماه روی
تاجی که هدیه کرده ای به شبان نیز بگذرد


زین کوی سودای تو را تا کجا برم
ترسم که خواب بمانم و کاروان نیز بگذرد


به کجا به شوق دیدار تو بنشینم انتظار
قدم به چشم ما گذاری و بر مژگان نیز بگذرد


آیا شود که باد خزان مهلتی دهد
آن روز که پای تو بر بوستان نیز بگذرد ...

                                                              مهدی برهانی

 

نظرات در مورد این شعر: http://www.shereno.com/11760/15119/115394.html

 

اضافه کردن نظر