بزن جام خود امشب
به جام من ساقی
بنوش به نیت قربت
به نام من ساقی
به وقت خوردن جرعه
ز آب آتشگون
بزن داغ لبت را
به کام من ساقی
ببین که حال شعورم
بهم نخورده هنوز
مگو ز پختگی خود
به خام من ساقی
شود که حال نگاهت
بهم خورد امشب؟
نصیب شود که بیفتی
بدام من ساقی
همیشه در کمین زمانی
نشسته ام شاید
چو مرغ عشق نشینی
به بام من ساقی
حضور روشن رویت
چه ها کند امشب
بیا که رقص سماعی
به شام من ساقی
مرا ببخش حریفِ
دلم نشد عقلم
اگر گسیخته امشب
لجام من ساقی
مهدی برهانی
نظرات در مورد این شعر: http://www.shereno.com/11760/11310/145092.html