جمعه, 02 آذر 1403

معشوقه ای نداشتم که یکی در برم
کوبید چوب فتنه از آغاز بر سرم


چراغ اول فتنه که سوسو کمی نمود
آتش بیار آن معرکه شد آشنای دیگرم


صد حرف و توجیه و دفاع شد بی اثر
من ماندم و آبی که گذشته از سرم


دیگر نمانده صفحه خالی برای غزل
پر شد ز عشق و خیانت خطوط دفترم


حالا چه شد حاصل یک عمر زندگی
طبلی مقامهْ رسوا به دوش می برم


وحشت نکن مادر از آغوش گور من *
گور است در انتظار آغوش پیکرم


ای کاش مُحیا شود فرارم از این قفس
کافی نبود اشتیاق و تمرین پرپرم؟

                                                    مهدی برهانی

 

نظرات در مورد این شعر: http://www.shereno.com/11760/11310/138021.html

 

اضافه کردن نظر